-
صنما...
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 12:55
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی به صف اندر آ تنها که سفندیار وقتی در خیبر است بر کن که علی ه مرتضایی صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو به جهان که دید صیدی که بترسد از رهایی...
-
در باغ پنهان من
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1387 14:14
در باغ پنهان من نه جنگل ویرانی بود و نه کویر بی آب و علفی... باغ پنهان من خالی بود از همه چیز و پر بود از هیچ و هر روز پوچی آن بیش تر می شد... در باغ پنهان من نه ماه و خورشیدی بود و نه گرما و محبتی در باغ پنهان من اما یک موجود تنها بود که درست در مرکز این باغ ایستاده بود در باغ پنهان من نه قطره ی بارانی می آمد و نه...
-
Far Away
دوشنبه 6 خردادماه سال 1387 17:07
Far Away.... On my knees, I'll ask Last chance for one last dance Cause with you, I'd withstand All of hell to hold your hand
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 21:52
trust I seek and i find in you ... آه...مث مردن می مونه دل بریدن ولی دل بستن آسونه ... سخته...سخت...کاش این شروع را پایانی نبود... ................. what is trust?... Who knows !...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 12:09
... در زلف چون کمندش ای دل مپیج کان جا سرها بریده بینی بی جرم و جنایت... آه که دلم را ناجور شکاندی... دیگر اشک شده محرم اسرار من...اشکی که می آید و می رود...
-
...
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 00:18
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دعوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز...
-
هرجای گریه که هستی خاطره هاتو نگه دار
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 18:50
ای پرنده ی مهاجر سفرت سلامت امّا به کجا میری عزیزم؟ قفسه تمام دنیا ! روی شاخه های دوری، چه خوشی داره صبوری؟ وقتی خورشیدی نباشه تو همیشه سوت و کوری ... خورشید و از ما گرفتن شکر شب ستاره پیداست از نگاه ما جرقه صد تا فانوس یه رویاست
-
سخن حافظ
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 03:35
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر در کمین گاه نظر با دل خویشم جنگ است ز ابرو و غمزه ی او تیر و کمانی به من آر در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر منکران را هم از این می دو سه ساغ ر بچشان...
-
رفیق من...
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 00:16
نمی دونم چی باعث می شه این تیکه از یه شعر رو بنویسم... رفیق من ، سنگ صبور غم ها به دیدنم بیا که خیلی تنهام هیچ کی نمی فهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم... پ.ن : سفر آخرت شروع شده... پ.ن : پیر شدم... پ.ن : دل تنگم...
-
از کوشه ای برون آ ، ای کوکب هدایت...
جمعه 24 اسفندماه سال 1386 18:51
ای که نامت را آسمانه نهادند چرا که آسمان را بهتر زمین می شناسی...چون ماه در شب سیاه من بتاب... چقدر این ماه به تو می ماند... عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت...
-
دور باید شد از این خاک غریب...
شنبه 18 اسفندماه سال 1386 18:37
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی چقدر آشنا بود گویی آنجا زاده شدم گویی آنجا زندگی را لمس کردم گویی سفرم تازه آغاز شد ، زمانی که از دیارت باز می گشتم سفر به غربتی طولانی... __________________________________________________________________________ السلام علیک یا غریب الغربا...
-
برایت...
جمعه 17 اسفندماه سال 1386 20:19
Floating (inatankofhatredfuel) with nowhere to hide unspoken (10000thousandthoughtsanhourandrising) twist back inside how did we get here life don't belong here feel like i just never tried to find a way back to the outside it stops me from breathing kills all the dreaming talking to you from the other side of a wall...
-
...
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 23:21
با صبا در چمن لاله سحر می گفتم که شهیدان که اند این همه خونین کفنان... ________ عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی... ________________ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی ... در وصف حالم زبانم الکن است...حکما خودت می دانی در قلبم چه ها می گذرد پس سخن کوتاه باید والسلام...
-
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی ، وای از شب تارم…
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 07:44
-
...
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 22:07
نمی دانم چه می خواهم بگویم... زبانم در دهان باز بسته است... خواندی برایم : در میان طوفان ،چون تیره شد نور امید یاد آریم سرود دیروز ، چون گرمای نور خورشید دیروز امید پریدن ، بالا رفتن و رسیدن راهی که با هم پیمودیم ، دیروزی که با هم بودیم در کوران پاییز ، دستمان به دست هم بود ، می بستیم پیمان یاری ، قلبمان گواهمان بود...
-
راه
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 21:03
مغزم را چگونه خاموش کنم که برایت اشک نریزد ؟ وای به روزی که انسان با دل و عقلش عاشق شود ! کاش می شد هر لحظه جانم را فدایت کنم...
-
...
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 01:41
تصور می کردم قلبم دریاییست بی کران مملو از گرما و خروشان از عشق ، تصور می کردم می توانی در ساحل رخت هایت را بکنی و در گرمای قلبم خود را بشویی و تن درخشانت را به دست موجهای پاک و زلالم بسپاری اما... ای عشق ! از تو شرم گینم...هر شب می گریم و می گریم که قلب من نه دریایی پر آب است...برکه ای بیش نیست که در عطش باران عشقت...
-
آرزو
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 23:15
There's a story in your eyes I can see the hurt behind your smile For every sign I recognize Another one escapes me Let me know what plagues your mind Let me be the one to know you best Be the one to hold you up When you feel like you're sinking Tell me once again What's beneath the pain you're feeling Don't abandon...
-
ای برده امان از دل عشاق کجایی. تا سجده گزارم...
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 23:52
خود را یافتم، بی تو، تنها در میان تمام کسانی که سرگردان برای هیچ تقلا می کردند و آن زمان که من را حس کردم، تو را از خاطر برده بودم فراموش کرده بودم بودنم از برای چه بوده و و رسالتم چیست فراموش کرده بودم هر آنچه را داشتم و هر آنچه را که برایش زندگی می کردم کجا بودم؟ تا کی و به کدامین جهت باید می دویدم؟! ناگهان نوری برق...
-
نیاز...
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 21:46
وقتی نیاز انسان به عشق در این دنیا...در آهنگ گوشه ی وبلاگ تجلی می یابد... کاش زبانم تمام آهنگ می شد...
-
Et si tu n'existais pas (اگر تو نمی بودی...)
یکشنبه 14 بهمنماه سال 1386 22:56
و اگر تو نمیبودی بگو به من که من برای چه میبودم ؟ تا در دنیایی بدون تو سر کنم بدون هیچ امیدی و بی هیچ حسرتی ؟ و اگر تو نمیبودی دست به کار اختراع عشق میشدم، مثل نقاشی که زیر دستش تولد رنگرنگ روز را میبیند ولی باورش نمیشود. و اگر تو نمیبودی بگو به من که من برای که میبودم ؟ برای رهگذرانی که به حسب اتفاق در بغل...
-
به یادت داغ بر دل می نشانم ، ز دیده خون به دامن می فشانم
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1386 14:06
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم باشد برای روز مبادا... اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست کسی چه می داند. شاید امروز نیز روز مبادا باشد وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها هر روز بی تو روز مباداست آینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند آینه ها که دعوت دیدارند دیدارهای...
-
...
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1386 00:55
سانسور شد ...
-
آخ
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 12:47
Arriving Somewhere But Not Here... در خلا نفس خود را خالی کنید تا از فشار نترکید...در زندگی خود را خالی کنید... And Something Warm And Soft Just Pass Trough Here یاد بگیرید : آتش پاک نمی کند سیاه می کند... زندگی پر از مهملات...از دیوار بالا نروید هرگز... در حیات خانه ی خود نیز هیچ نکارید...
-
حسین
شنبه 29 دیماه سال 1386 23:17
حلقه بر در می زنیم...ما که فی نفسه چون حلقه بر دریم...حلقه بر در حسین بزنید،درش خوب صدا می کند و زود باز می شود...
-
گفتم ، گفتی ، رفتی...
شنبه 22 دیماه سال 1386 14:03
تن تشنه مثل خورشید ، ترانه ها را یکی پس از دیگری می سوزانم ... دست بردار ازین صدا رها کن آوازت را برو به گوشه ای کز کن زانو در بغل گیر در انتظارش نشین که از خاک کمتری... سکوتت از رضایت نیست خیالی نیست گریه ات را رها مکن بگذار بغض خفه ات کند که از خاک کمتری... رفتم زیر باران خیس شدنم را دیدی اما نیامدی نمی خواست کفشانت...
-
سکوتم گفتن تموم حرف هاست
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 10:40
سکوتم پر بود از ناگفته ها پر بود از حکایت، تحسین، خجالت ... سکوتم سپاسِ بود، نوازش بود و گذشت ... سکوتم فریاد زد دوستت می دارم، دل تنگم... .... سکوتم شکست : کجا؟ چی شد شوق پرواز، عشق رهایی؟ چی شد اون همه ایمان و امید؟... کجاست اون حرفای قشنگ؟ کجاست شروع دوباره؟... فراموش شد؟، فراموش... .... سکوتم رفت و گوشه ای کز کرد...
-
فرار از قبر
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 00:50
ای وای... -دیشب مردی در خواب خودکشی کرد ؟ -مگر می شود در خواب مرد ؟ -ههه ... آ آ آ آ رررر ه ه ه ...می می می شه... -مردن که آره ، خودکشی رو می گم ؟ -کاری نداره که... -خب ؟ -خب ؟ -خب که خب ! بقیش رو بگو ؟ - بقیه ی چی رو ؟ -م م م م گ گ گ هههه ه ه ه ن گ ف ت ی یکی خ و د ک ش ی کرد ؟ - من ؟ - تو ؟ - آره من ، من بودم ! - تو...
-
Before Night Falls
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 23:27
کدامین فرشته در گوشم زمزمه می کند ؟ این همه شلوغی در سرم چیست ؟ نمی دانم...دعا می کنم قبل از فرو ریختن شب صدایم خاموش شود...
-
نمی دانم
جمعه 14 دیماه سال 1386 23:36
مدتی است می پندارم چرا بعد از گریه یا خنده انقدر حس پوچی می کنم !