وقتی وزیر کشور مملکت...
1.عده ای به قصد طواف خانه خدا راهیه کوهستان های اطراف تهران شده ، به دنبال شخصی که ادعا می کند نایب امام زمان است ...

قطعه ای از سخنرانیه اون آقاه : "...من رفتم سوار بشقاب پرنده ی امام شدم ، فقط یه قسمت خیلی کوچک رو به تاسیسات ارتباطی اختصاص داده بودند ، بقیه اش یخچال و فریزر و وسایل راحتی و آسایش بود و تخت نبود که مبل بود اونم چه مبلایی..."

کلاغ :
پیدا کنید پرتقال فروش را !!!


2. وزیر کشور : "ما ثبت نام ها رو در سایت انجام می دیم ، استعلام ها رو با سایت انجام می دیم ، نتایج استعلام ها رو هم از طریق سایت می گیریم ..."


کلاغ :
1. خدا به خیر کند انتخابات بعدی را !!! (این روحیه ی ما ایرانیاست که نمی تونیم خوش بین باشیم )
2.وزیر کشور عزیز را توصیه می کنم یک دوره فشرده آشنایی با کامپیوتر بگذراند که انقدر نگوید سایت ،سایت ....


نتیجه گیری اخلاقی :::
به عنوان یک کلاغ متمدن ، افتخار می کنم در میان انسانهایی زندگی می کنم که اندازه یک کلاغ هم نمی فهمن و البته افتخار می کنم که میان افرادی زندگی می کنم که توهم اینکه می فهمن را نیز دارن...