آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

هرجای گریه که هستی خاطره هاتو نگه دار

 

ای پرنده ی مهاجر سفرت سلامت امّا
به کجا میری عزیزم؟ قفسه تمام دنیا!
روی شاخه های دوری، چه خوشی داره صبوری؟
وقتی خورشیدی نباشه تو همیشه سوت و کوری...

 

 

 

 

خورشید و از ما گرفتن شکر شب ستاره پیداست

از نگاه ما جرقه صد تا فانوس یه رویاست