آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

مغز درد گرفتم...خسته ام...خسته...ای کاش مرگ در دستان ما بود...


کلاغه شب زمستون...مونده رویه طناب...
راستی به عنوان یه کلاغ ، می گم : "چند روزیست در مرگ انسانیت ناراحتی می کنم...البته به من ربطی نداره !"