آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

آشیانه ی کلاغ

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی ... بر میشکند گوشه ی محراب امامت

بسیج

از اینجا شروع می کنیم ، ۵ آذر ۱۳۵۸ است و انقلاب تازه نفسهای ابتداییش را می کشد.می گویند کشور زیر هجوم وحشیانه ی دشمن بعثی قرار گرفته بود و نیاز مبرمی به نیروهای تازه نفس داشت در این زمان بود که ارگانی زیر مجموعه سپاه پاسداران به وجود آمد که نام آن را بسیج نهادند.
این سازمان در اولین روز های حیاتش ایدئولوژی خاصی را دنبال نمی کردند چرا که در روز های ابتدایی تشکیل این ارگان تنها هدف سازمان دهی نیروهای اعزامی به سوی خطوط دشمن بود .
جنگ تمام می شود و کشور در شرایط بازسازی قرار می گیرد ، تصمیم بر آن می شود که این ارگان به عنوان یک سازمان کمکی ، برای باز سازی و احداث مناطق جنگ زده و کمک به آبادانی کشور به حیات خود ادامه دهد .
تا اینجا مشکلی پیش نمی آید ، بلکه بسیار کار هوشمندانه و پسندیده ای بود.
اما ...
داستان از آنجا آغاز شد که ارگان بسیج کار خود را به عنوان یک سازمان شبه نظامی ادامه داد ، یعنی خلع سلاح نشد و اجازه انجام عملیات های محدودی در سطح شهر ها و روستا ها به آنها داده شد . این عمل موجب شد اولآ قدرتی هر چند ناچیز (که البته نا چیز هم نیست !) به عده ای آدم که خود را متفاوت می دانستند داده شود و این امر موجب بروز اغتشاشاتی در سیستم امنیتی کشور و اداره شهر های بزرگ شد و حوادث ناگواری مانند 18 تیر و یا طرح های سرخود مبارزه با بدحجابی و ... به همراه داشت.
اما دومین و شاید بزرگترین مشکل که این میان ایجاد شد و شاید به جرئت بشود گفت که کمتر کسی به این نکته توجه می کند اینست که بسیج دیگر یک سازمان نبود، بلکه بسیج و بسیجی تبدیل به یک ایدئولوژی و یک شعار شده و تا انجا پیش رفته که سید علی خامنه ای نیز خود را بسیجی می داند .

اما چه ایرادی دارد ؟

از دید حکومت و سران :
ایرادی ندارد ! چرا که با هماهنگ کردن همه مردم و نفوذ دادن تفکر بسیج در میان اقشار دانشجو و دانش آموز و کارگر و معلمین و ... جامعه را به نوعی ثبات می رسانند . توجه کنید به اینکه تمام مردم وقتی یک دیدگاه داشته باشند ، دیگر کسی زبان اعتراض نمی گشاید...

از دید یک جامعه شناس (این را از زبان کورش نقل می کنم :)
کانالیزه کردن افکار یک جامعه ...(امیدوارم خودش توضیح بدهد !)

از دید یک روشنفکر :
روشنفکران متاسفانه بیشتر به مسئله مسلح بودن و انجام عملیات های درون شهری بسیج می نگرند و گیر می دهند اما اگر کمی دقیق شویم می بینیم که این بعد بسیج به اندازه بعد تفکراتی آن ایرادی ندارد ، چرا که اصلا ربطی به ما ندارد ! روشنفکران باید به فکر جلو گیری از پیشرفت روز به روز تفکر بسیجی بودن در میان اقشار جامعه باشند .
و به این دقت کنند که بسیج فعالیتهای خود را در آن زمینه کم کرده و بیشتر خود را روی زمینه های فرهنگی و اجتماعی متمرکز کرده...تفکرات بسیجی حتی تا پشت میزهای ریاست جمهوری نیز نفوذ کرده ...

از دید یک کلاغ ! :
...



نظرات 1 + ارسال نظر
کی هان پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:53 http://kk12.blogfa.com

پیام عزیز ،‌ آره ،‌کامل باهات موافقم !
در این ترم تابستانی من واحد فارسی عمومی را می گذرانم ،‌ استاد این درس که شخصآ خیلی قبولش دارم ،‌ داشت درس زبان شناسی فارسی را خلاصه وار توصیح می داد ،‌رسید به زبان سغدی ( زبان ایرانیان از دوره اشکانی تا قرن ۵ و ۶ هجری که در ایران شرقی تکلم می شد ) ، گفت : لغاتی همچون بسیج ، و تیم (به معنی کاروانسرا) و... نمونه هایی از زبان سغدی هستند .
دوست عزیز هم رشته ای ،‌ امروز این چند لغت اصیل فارسی هم که در زبان ما باقی مانده بودند ، اینگونه دارای بار معنایی منفی شدند و باید منتظر این باشی که دیگر هم زبان فارسی و هم فرهنگ فارسی از این مرز و بوم رخت بر بکند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد